نویسنده:
فریدا مک فادن
ایمی دانشجوی روانپزشکی است و در حال حاضر در بیمارستانی در حال گذراندن دوره کاراموزیه خود است. بیمارانی که ایمی با آنها سر و کار دارد خیلی حال وخیمی ندارند. اما امشب در بخشی به نام بخش دی نوبت شیفت اوست که در آنجا بیمارانی که اوضاع خوبی ندارند نگهداری می شوند. درهای بخش همیشه قفل است و رمز ورود و خروج را هم فقط پرستاران آن بخش می دانند. گذراندن وقت در بخش دی به کابوس ایمی تبدیل شده بود اما چاره ای جز قبول کردن نداشت. او بعد از ورود به بخش دی و آشنا شدن با پرستار و دکتر بخش آن شب سعی داشت آرامش خود را حفظ کند اما همه اتفاقات هیجان انگیز و هولناک از وقتی شروع شد که برق بخش قطع شد و همه قفل ها هم دچار اختلال شد.